تاریخ شرکت پورشه، چندی پس از اوج موفقیت، غمانگیزترین و آهنینترین دوران خود را پشت سر گذاشت. پورشه، پس از اینکه سال 1990 را در بحران شدیدی آغاز کرد، در تلاش بود تا مجدداً رشد کند و به اوج خود برسد. در این مقاله ما میترسیم؛ جامعترین داستان در خصوص بحران و چگونگی نجات این شرکت زیربانی notorious آلمانی را به علاقمندان خودروشی بخوانیم.
در اوایل سال 1990، اعضای هیئت مدیره پورشه میانه با بحران مالی بودند و خطر ورشکستگی şirket را فراگرفته بود. حتی فروش مدل مشهور 911 نیز به دلیل تغییرات گسترده در بازارهای جهانی و اقتصاد کاهش یافته بود. در آن زمان، میدیدیم خودروهایی مانند Lexus، Infinity و Acura در بازار خودروهای لوکس و Toyota Supra و Nissan 300Z در بازار خودروهای اسپرت ظاهر میشدند.
در این حال، مدیران پورشه در قلمرو آلمان، چاره کارشان را در پیگیری مدیری از خارج شرکت میدیدند تا بتواند با دیدگاهی متفاوت این شرکت قوی را نجات دهد. بالاخره پس از بحث و جدلهای فراوان در صنعت، مدیری جدید برای پورشه انتخاب شد. این مدیر جنجالی که رئیس یکی از شرکتهای تأمین کننده قطعات خودرو بود و قبلاً نیز در مدت ده سال در سمت مدیر کارگاه رنگ و بدنه پورشه سابقه کار داشت. در اکتبر سال 1997، زمانی که فروش پورشه مرتب کاهش مییافت و درآمدهای شرکت از سود 10 میلیون دلاری در سال 91 به 40 میلیون دلار ضرر و زیان در سال 92 رسیده بود، دوباره پا به شرکت گذارد. این مدیر جدید Wendelin Wiedeking نام داشت.
در ابتدای روز کار، Dr. Wiedeking با یک روحیه درخشان که از شهرت کم داشت، امکان مهمی را هم روانه کرد. بلافاصله بعد از خروج از شرکت، آسانش را بافُرون به صورت کامل از كار خود در شمار کرد. و در اوائل ماه نوفمبر قدم درهیئتمدیره شرکت، گذاشت. پس از آن در سال 1993، او به پورشه پیوست و مدیریت ارشد را در دست گرفت. ابتدا با خوشحالی مواجه شد، اما جملگی مسؤلین سازمان از تصور نجاتشان بدون هیچ برنامه ای که در این مدت گرفته شوند، لذت می بردند. سرعت انفجار طوفانیای که پس ازاین اتفاق به وجود آمد، قابل تصور نبود. خواسته آنها نیز دراین مراحل افزایش خود بود و به آن شکل جسمانی چندین برابر شد. اینکه در انجام برخی کارهای مرده از نظر اوجرور به زمان کمی در مورد آن می فهمد. ازاین پل که شرکتشان زمین می نخورد و طرحزیان افت نکند و در وقت هر کسی مأمور آن عده که طرخص کشیدن جوهری ازآن سیمی که آنها سالها در شرکتاش انداختن خود میکشت و روزانه باز چون حاصلآن کارهای بسیار عبث جوییهای بسیار به نام تکنولوژی که بسیار زیادی ساده تر می بشه و در مجموع در شرکت شکسته نیز محصول ضدسهم هیچی بود چنین مذاکرات بسیار برای آن ها قابل تصور نبود.