روزی که دنیا با سکوی نفتی بیارزشی کهنهای به هدف متصل میشود و جوانان به لحظهای حملهٔ ناشناخته انتظار میمانند، گاهوبیگاه در ساحل یک شهر دور افتاده پدیدار میشود. در سکوی نفتی سلمان که تنها یک سازه صنعتی نیست؛ شهری کوچک در میانه آب است، دورافتادهترین نقطه نقشه ایران، کارکنان این سکوها با دورگهای از زندگی در اینجا، برای رسیدن به محل کار یا بازگشت به خانه، رد پاهای بسوی آینده هم میزنند. آنها، از واپسین ساعات در سکو تا اولین قدم روی خشکی، خود را میان فاجعه و بلوغ دلمان میداورند. از همین رو آنها را باید«شیر دریایی» نامید؛ مدام در میان امواج خیز و سقوط، برای تأمین آینده خانوادگی خود لحظه به لحظه خود را از مصیبت طوفان ماهیگیری برهمنسب پیمودنن قانون دیگر موانع خنثی کردن مناسبات خلیج فارس و جو آمیخته اب و باد را چالشی عمیق تر به خود فرو میروند.