حمیدرضا درجاتی برای ثبت لحظات به پیست آزادی آمده بود، نه اینکه خودش تبدیل به یک لحظه دردناک شود. اما امروز در این مکان که سالها میزبان مسابقات ملی است، مرز بین حرفه و فاجعه شکست. جایی که نه خبری از آزادی، نه امنیت و نه احترام به جان انسانها وجود دارد.
عکسی از حمیدرضا درجاتی
کسی پرسید جایگاه خبرنگار کجاست؟ پاسخ تلخ است: «جایی نیست». گویی خبرنگار یک تکه اضافی است که باید خودش راهش را بین گاردریل و مرگ پیدا کند، بدون آموزش، بیمه و فقط با یک دوربین و یک امید، و حالا یک غم جاودانه.
حمیدرضا درجاتی عکاس بود، نه راننده و نه تماشاگر. او با هیچکس در رقابت نبود، فقط با بیتفاوتی و رهاشدگی سیستماتیک مبارزه میکرد. اما این بار حریفش قویتر بود: مدیریتی فراموشکار، فدراسیونی درگیر حاشیه و وزارتی که فقط دستور بررسی صادر میکند. آیا این کافی است؟ وقتی جان انسانها بازیچه ندانمکاریها است.
سالها از وعدههای بازسازی پیست آزادی میگذرد و سالهاست که خبرهای خوب و رنگارنگ از اتومبیلرانی منتشر میشود. اما واقعیت خونآلود است و قاب آخر حمیدرضا آینه تمامنمای این واقعیت است. پیستی ناایمن، بدون تجهیزات، بیبرنامه و حالا بیجان.
عکسی از سانحه پیست آزادی
چه غمانگیز است وقتی سرپرست فدراسیون به جای پاسخگویی، خبرنگار جانباخته را به بیاحتیاطی متهم میکند. گویی مقصر کسی است که آمده بود ثبت کند، نه آنکه سالها فرصت اصلاح داشت و فقط سکوت کرد یا شعار داد.
این فقط یک حادثه نبود، یک هشدار و یک تلنگر سنگین بود. اما اگر باز هم به روال گذشته، این فاجعه با چند پیام تسلیت و یک مراسم ختم فراموش شود، دیر یا زود قاب دیگری از جانهای ازدسترفته در راه است.
ما هنوز نمیدانیم چند حمیدرضا دیگر باید از قاب زندگی خارج شوند تا جان خبرنگار ورزشی هم در این برنامهها جای گیرد.