در گذشته، افزایش قیمت کالاها تیتر رسانهها میشد، اما اکنون گرانی به حدی تکرار شده است که دیگر کسی از آن تعجب نمیکند. این وضعیت، نشانه یک فاجعه است؛ نه زمانی که قیمتها افزایش مییابد، بلکه زمانی که مردم نسبت به آن بیتفاوت شدهاند و دیگر از آن تعجب نمیکنند.
درد امروز جامعه فقط گرانی نیست، بلکه بیتفاوتی حاکم بر مدیریت کشور است. وقتی دولتمردان با سکوت، تنها تماشاگر کاهش کیفیت زندگی مردم هستند، امید به تدریج از بین میرود.
در این شرایط، نهادهایی که هدف اصلی آنها حمایت از مردم است، مانند سازمان حمایت از مصرفکننده و تولیدکننده، عملاً به نهادهایی تبدیل شدهاند که فقط نامی از آنها باقی مانده است. بازار در وضعیت بینظمی مطلق قرار دارد و گویی هیچ ناظری بر آن وجود ندارد. این سازمان به جای دفاع از حقوق مصرفکننده، به تماشاگر گرانیها تبدیل شده است.
قیمتها نهتنها ماهانه، بلکه روزانه تغییر میکنند، بهویژه در حوزه مواد غذایی. از برنج و روغن گرفته تا لبنیات، گوشت و حتی نان، قیمتها بیثبات هستند و بدون هیچ توضیحی افزایش مییابند. مردم دیگر نمیتوانند برای آینده برنامهریزی کنند، زیرا نمیدانند کالایی که امروز میخرند، فردا چقدر خواهد بود.
سیاستهای اقتصادی دولت نیز جز سردرگمی چیزی تولید نکرده است. تصمیمگیریهای شتابزده، حذف حمایتها بدون جایگزین و ناتوانی در کنترل قیمتها، مردم را هر روز بیش از پیش نگران میکند. فشاری که فقط مالی نیست، بلکه روانی، اجتماعی و حتی فرهنگی است.
گویی مردم تنها هستند. در این میان، تنها چیزی که رشد نکرده، احساس مسئولیت در بدنه اجرایی کشور است. اگر دستگاه اجرایی فشار روی مردم را حس نمیکند یا صدای آنها را نمیشنود، باید بداند که این سکوت به معنای رضایت نیست.
گرانی امروز فقط یک عدد در جدول قیمتها نیست. در این روزها، هر قیمت جدید باری روی شانههای خمشده مردم است و بغضی در چشمان بیصدای آنها.