تورم به عنوان یک جریان آرام و نامرئی، تأثیرات خود را بر سفرههای مردم و اقتصاد کشورها میگذارد. این پدیده اقتصادی زمانی که به آن توجهی نمیشود، میتواند نابرابریها را تشدید کرده و امید به آینده را در دل مردم کمرنگتر کند. در این مقاله، به بررسی ابعاد مختلف تورم، تأثیر آن بر اقشار مختلف جامعه، و نقش دولتها در کنترل آن پرداختهایم.
تورم به معنای کاهش قدرت خرید پول است. وقتی تورم وجود دارد، با همان مقدار پولی که قبلاً میتوانستید کالاهای مشخصی بخرید، دیگر نمیتوانید همان کالاها را تهیه کنید. این مسئله به ویژه برای افرادی که درآمد ثابتی دارند یا سرمایهای برای مقابله با تورم ندارند، بسیار حادتر است.
یکی از مهمترین دلایل تورم، افزایش حجم نقدینگی در جامعه است؛ به این معنی که پول بیشتری وارد چرخه اقتصادی میشود، در حالی که تولید و عرضه کالاها ثابت یا حتی کمتر میشود. این وضعیت منجر به افزایش قیمتها میشود، چرا که پول بیشتری برای کالاهای کمیاب وجود دارد.
تورم به صورت ناعادلانهای بر اقشار مختلف جامعه تأثیر میگذارد. ثروتمندان معمولاً داراییهایی مانند طلا، ملک، یا سهام دارند که با تورم ارزش آنها افزایش مییابد. در مقابل، افراد کمدرآمد یا متوسط که بیشتر درآمدشان را صرف هزینههای روزمره میکنند، با کاهش قدرت خرید مواجه میشوند و سفرههایشان کوچکتر میشود.
در شرایط تورمی، شکاف طبقاتی افزایش مییابد و نارضایتی عمومی از وضعیت اقتصادی بیشتر میشود. این وضعیت میتواند به بیاعتمادی نسبت به آینده و فشارهای روانی بر مردم منجر شود.
دولتها موظفند به پیامدهای اجتماعی تورم توجه داشته باشند و سیاستهایی را برای کنترل آن اجرا کنند. تورم فقط یک شاخص اقتصادی نیست؛ بلکه واقعیتی است که میلیونها خانواده هر روز با آن دست و پنجه نرم میکنند.
در خرداد ۱۴۰۴، شاخص قیمت مصرفکننده به ۳۴۸.۱ رسید که نشاندهنده افزایش هزینههای زندگی برای مردم است. تورم ماهانه ۳.۳ درصدی و تورم نقطه به نقطه ۳۹.۴ درصدی نشان میدهد که سفرههای مردم نسبت به سال گذشته حدود ۴۰ درصد کوچکتر شده است.
بررسیها نشان میدهد که تورم سالانه در خرداد ۱۴۰۴ به ۳۴.۵ درصد رسیده است. این یعنی اگر یک خانواده در خرداد ۱۴۰۳ با ۱۰ میلیون تومان زندگی میکرد، حالا باید بیش از ۱۳ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان هزینه کند.
تورم برای دهکهای مختلف جامعه متفاوت است. دهکهای فقیرتر تورم بیشتری را در بخش خوراکیها و خدمات تجربه میکنند. به عنوان مثال، تورم خوراکیها برای دهک اول ۳۱ درصد و برای دهک دهم ۳۳.۲ درصد است.
در نهایت، تورم بیرحم است اما بیطرف نیست. برای ثروتمندان، تورم ممکن است فقط یک تغییر عددی باشد، اما برای فقرا به معنای حذف نیازهای اساسی و عقبنشینی از کیفیت زندگی است. در این شرایط، تورم دیگر فقط یک شاخص اقتصادی نیست؛ بلکه یک فاجعه انسانی است که به صورت خاموش، سفرهها را تحلیل میبرد.