فرض کنید خودرویی با سرعت نفسگیر 320 کیلومتر بر ساعت در یک مسیر مستقیم حرکت کند، در مقایسه با پیچیدن در یک نقطه تنگ با فشار شدید بر پدال گاز برای خروج از پیچها. هیچکدام از این دو، یعنی بالاترین سرعت نهایی یا بهترین شتاب بهتنهایی، مسابقات را به پیروزی نمیرساند؛ بلکه ترکیبی از هر دو بهعنوان نقطه بهینه برای یک خودروی فرمول یک با عملکرد همهجانبه عمل میکند. راننده باید این توانایی را به کار گیرد و بداند چگونه و چه زمانی محدودیتها را به چالش بکشد تا به جایگاه برتر دست یابد. در اینجا به بررسی این موضوع میپردازیم که کدام جنبه از قابلیتهای خودروی مسابقهای در ایجاد برتری و نهایتاً پیروزی اهمیت بیشتری دارد: سرعت نهایی یا شتاب.
- نیاز به سرعت و شتاب
توسعه مسابقات فرمول یک هرگز به ثبات نمیرسد؛ سرعتهای نهایی در اواخر دهه 1950 به 290 کیلومتر بر ساعت رسید که در آن زمان دستاوردی شگفتانگیز بود. سالها بعد، اولین خودروی مسابقهای که سد 320 کیلومتر بر ساعت را شکست، لوتوس 49 در سال 1968 بود. با گذشت 50 سال، طرفداران فرمول یک دیگر به این سرعتها واکنش زیادی نشان نمیدهند و آنها را عادی میدانند. خوان پابلو مونتویا با ثبت رکورد گینس برای بالاترین سرعت در یک گرند پری، با سرعت حیرتانگیز 372.5 کیلومتر بر ساعت در سال 2005، این حد را جابهجا کرد. از نظر شتاب، یک خودروی فرمول یک میتواند در زمان شگفتانگیز 1.6 ثانیه به سرعت 96 کیلومتر بر ساعت برسد، درحالیکه میانگینهای 2.1 تا 2.7 ثانیه بهعنوان نرمال تلقی میشود.
source