66 سال پیش، اولین مینی ماینر از خط تولید خارج شد و با طراحی هوشمندانه و جانمایی خلاقانه، صنعت خودرو را متحول کرد.
در 8 می 1959، اولین مینی از کارخانه خارج شد و تاریخ صنعت خودرو را برای همیشه تغییر داد. «سر الک ایسیگونیس»، طراح این خودرو، در پی بحران سوئز 1956 و کمبود سوخت ناشی از آن، مأموریت یافت خودرویی کوچک و کارآمد طراحی کند. با فاصله محوری 2039 میلیمتری، طول 3053 میلیمتری و عرض 1422 میلیمتری، مینی فضایی محدود برای طراحی داشت. ایسیگونیس با استفاده از ترکیب موتور عرضی و ادغام گیربکس در کارتل، قوای محرکهای فشرده خلق کرد که تنها 20 درصد از فضای خودرو را اشغال میکرد. این طراحی هوشمندانه فضایی کافی برای چهار سرنشین بزرگسال فراهم کرد و مینی را با وجود ابعاد کوچک، به خودرویی جادار و کاربردی تبدیل کرد.
هرچند مینی اولین خودرویی نبود که از ترکیب موتور عرضی استفاده کرد اما اولین خودرویی بود که این طراحی را بهصورت گسترده و موفق به کار برد. پیشتر، در سال 1899، دایملر موتور از این چیدمان استفاده کرده بود اما به تولید انبوه نرسید. در دهه 1930 نیز دکاو خودرویی با موتور دو سیلندر عرضی تولید کرد و پس از جنگ جهانی دوم، ساب، بورگوارد و ترابانت نیز این ترکیب را به کار بردند. بااینحال، مینی با موتور چهار سیلندر 1000 سیسی خود، قدرتی کافی برای رقابت با خودروهای بزرگتر ارائه داد و این چیدمان را به استانداردی برای خودروهای مدرن تبدیل کرد. مینی بهسرعت به یکی از موفقترین خودروهای زمان خود بدل شد.
این خودرو ابتدا بهعنوان مدلی از برندهای آستین، موریس، وولزلی، BMC و روور عرضه شد و پس از خرید توسط بامو به برندی مستقل تبدیل شد. تولید مینی از 1959 تا اکتبر 2000 بدون وقفه ادامه یافت و در هفت نسل مختلف، در کارخانههای متعدد جهان مونتاژ شد. برخلاف آمریکا که پس از بحران نفتی دهه 1970 به خودروهای بزرگ V8 بازگشت، مینی در اروپا و سایر بازارها محبوبیت خود را حفظ کرد. این خودرو نهتنها به دلیل مصرف سوخت پایین، بلکه به خاطر جاداری، هزینههای نگهداری پایین و پارک آسان در شهرهای قدیمی مانند لندن، انتخابی منطقی بود.
مینی فراتر از یک خودروی شهری اقتصادی بود. این خودرو در دهه 1960، همزمان با انقلاب فرهنگی بریتانیا، به نمادی از آزادی، مد و سرگرمی تبدیل شد. جوانان بریتانیایی که به دنبال خودرویی مدرن و شخصیسازیشده بودند، مینی را با طرحهای خلاقانه مانند پرچم بریتانیا روی سقف تزئین میکردند. مینی به طبقهٔ اجتماعی خاصی تعلق نداشت؛ از دانشجویان با بودجه محدود گرفته تا میلیونرها و حتی ملکه بریتانیا، همگی از این خودرو استفاده میکردند. ایسیگونیس قصد داشت خودرویی سبک، ارزان و کوچک بسازد، اما ناخواسته خودرویی سرگرمکننده خلق کرد. با چرخها در گوشههای بدنه، فرمان بدون سیستم کمکی، سیستم تعلیق ساده اما مقاوم و موتور قویتر 1275 سیسی در مدلهای بعدی، مینی رانندگی لذتبخشی ارائه داد.
این ویژگیها مینی را به خودرویی ایدهآل برای مسابقات تبدیل کرد. مینی در رالی مونتکارلو به پیروزی رسید و هنوز هم در مسابقات کلاسیک، خودروهای عضلانی V8 را به چالش میکشد. تأثیر مینی بر صنعت خودرو غیرقابلانکار است. طراحی موتور عرضی و دیفرانسیل جلو به سرعت به استانداردی برای خودروهای کامپکت تبدیل شد و خودروهای نمادینی مانند فولکسواگن گلف و سدانهای اقتصادی از این فرمول پیروی کردند. مینی نشان داد که خودروی ارزان میتواند باکیفیت و سرگرمکننده باشد و با این نوآوری، صنعت خودرو را به سمت پیشرفت سوق داد.
آیا مینی امروز هنوز همان مینی است؟
خیر، مینی امروزی دیگر آن مینی کلاسیک نیست، اما نمیتوان بامو را به خاطر این تغییر سرزنش کرد. بامو از مهمترین ویژگی مینی، یعنی جذابیت و حس مدگرایی آن، به بهترین شکل استفاده کرد. هنوز هم همه میدانند که مینیها نماد خاص بودن هستند اما بامو این خودرو را به سطحی لوکستر ارتقاء داد. تفاوت اصلی بین مینی قدیم و جدید در این است که مینی کلاسیک در زمان خود یک ضرورت بود، خودرویی که مردم به آن نیاز داشتند، اما مینی امروزی یک انتخاب لوکس و احساسی است که برای سبک زندگی مدرن طراحی شده است. آیا افزودن مدلهایی مانند کانتریمن اشتباه بود؟ هرچند این مدلهای بزرگتر از روح اصلی مینی فاصله گرفتهاند اما بامو تلاش میکند مشتریان را در خانواده خود نگه دارد. اگر هاچبک مینی برای خریداری کوچک باشد، کانتریمن گزینه بعدی است و وقتی مشتری از کانتریمن خسته شد، بامو X5 در انتظار اوست. درنهایت، پول شما به جیب همان شرکت مادر، یعنی بامو، میرود. این استراتژی شاید از روح ساده و مردمی مینی کلاسیک فاصله داشته باشد اما منطق تجاری آن غیرقابلانکار است.